تولد محمد رضا
سلام بچه ها جونم این خوشتیپ رو میبینید فردا تولدشه 5 سالش تموم میشه میره تو 6 سال ولی اول من میخوام براش تو وبلاگش تولد بگیرم پس این نقطه هارو برین پایین . . . . . . . . . . . . تولدت مباااااااااااااااااااااااااااااارک محمد رضا جون خاله جون یادت نره این کلاه رو بزار سرت خاله فدات شه داری 6 ساله میشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اینم شمع تولدت بعدا برا کیکم میارم محمد رضا جون واست مهمون دعوت کردم از وبلاگای دیگه الان صداشون میکنم بچه هااااااااااااااا...
خطرناک ترین کار کوثر
سلام بچه ها جونم خوبین؟؟؟؟؟ میخوام یه داستان از کوثر براتون تعریف کنم کوثر تقریبا یه ساله بود که یه اتفاق بدی براش افتاد زمستون بود ماهم بخاری هامون رو روشن کرده بودیم یهویی دیدیم کوثر خانم گریه کرد بدجورم گریه می کرد رفتیم دیدیم که طفلی خواسته از جاش بلند شه تکیه داده به بخاری دستش بدجور سوخته بود حالام میخوام عکسشو بزارم. خیلی ناراحت کننده است آدم دلش براش میسوخت... خیلی درد داشت همش گریه می کرد بچه ها تورو خدا مواظب خودتون باشید اگه شما چیزی تون بشه منم ناراحت میشم خیلی دوستتون دارمممممممممممممممممممممممممممممممم ...
محدثه به مشهد میرود
سلام نی نی ها میخوام امروز درباره یکی از مسافرتای محدثه براتون بگم یه روز روزگاری محدثه همراه مامان وباباش میره مشهد مثل اینکه خیلی بهش خوش گذشته بود با هواپیما هم که رفتن بیشتر خوش گذش. حالا میخوام چند تا عکس بزارم میبینید تورو خدا کجا عکس گرفته ای بلااااااااااا حتما دلت خوراکی میخواداااااااااااااااااااا محدثه راستشو بگووووووووووووووووو جون من میبینید هرچی عکس داره تو شهربازیه جون من ژستو کیف میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ توروخدا میبینید چه حالی میکنه سوار فیل بدبخت شده پاشووووووووووووووو دخت...
محمدرضا نگو بلا بگو
بچه ها این آقا کوچولوی ما تاریخ 86/2/19 روز چهارشنبه تو بیمارستان بدنیا اومده بچه که بود خیلی ساکت بود همه میگفتن بچم چقد معصومه ولی حالا ماشاا... ش بشه دیوار راست رو بالا نی نی بود خیلی ناز بود بابا عشق ماشین داره اسم همه ماشینارو میدونه حالام رفته بالا ماشین حاجی داییش من خییییییییییییییللللییییییییییییییییییییی دوسش داااااااااارم ...
حموم کردن کوثر
بچه هاجون میخوام یه داستان بگم از کوثر یه روز خواستیم کوثر رو ببریم حموم اولش یه کم تو آب بازی کرد بعدش کشت مارو اینقد که گریه کرد بعدشم مثل ماه شدددددددددددددددد یه کوچولو اذیتمون کرد ولی اخرش بوی گل میداد راستی می دونید کوثر بهم چی میگه ؟؟؟؟ میگه خاله جون من همه بچه های دنیا رو دوست دارم..................................... ...
نویسنده :
عمه - خاله
16:05
زمان تولد کوثر جون خانم
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدا هیچکس نبود یه روزی خدا به یه خونواده ای یه بچه ای میده که اسمش کوثر بوده این دخمل کوچولو تاریخ1387/10/16 تو بیمارستان بدنیا میاد ای جانم میبینید چقد قشنگه شروع میکنه به غذا خوردن همراه شیرش مادر ما خیلی دوسش داریم ...