ارزوی محدثه
سلام دوستای گلم
دلم برا همتون تنگ شده بود
ازتون معذرت میخوام که چندوقت نتونستم بهتون سر بزنم
تو ماه رمضان همه سعی می کنن که نذری بدن و افطاری دعوت کنن
ماهم اولین افطاریمونو رفتیم خونه محدثه اینا
قبلش رفتم که بهشون کمک کردم همش نگران بودیم که بچه ها
شلوغ کنن و مهمونی بهم بخوره ولی
خدارو شکر زیاد شلوغ نکردن
یه روز محدثه یه چیزی بهم گفت که از تعجب داشت شاخام درمیومد
گفت عمه من دیگه از خدا کمک نمی گیرم
خیلی ناراحت شدم
گفتم عمه جان چرا؟؟؟
گفتش: هرچی ازش خواستم بهم داده ولی چند وقته ازش چیزی
میخوام که بهم نمی ده
پرسیدم چیه؟؟؟؟
بچه ها می دونید چی گفت؟
میگه چرا خدا نمی خواد که من روزه بگیرم؟
چرا سحر بیدار نمیشم چرا روزه نمی گیرم
خیلی باهاش حرف زدم که باباجون تو فعلا بچه ای خدا چون دوستت داره نمی زاره روزه بگیری
ولی بازم زیاد قانع نشد
راستی نماز روزه همه تون قبول باشه
بچه ها دعاهای شما خیلی زود مستجاب میشه برا همه مریضا دعا کنید
اگه وقت کردین برا منم دعا کنید